فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰

شکستن رنگ از جانم برآورد

جگر از زیر دندانم برآورد

چه حسرت بود یارب اینکه امشب

دمار ناله از جانم برآورد

غمش کردم نهان ناگاه طاقت

سر از چاک گریبانم برآورد

ز یک بی‌طاقتی آه سیه‌رو

ز دل صد راز پنهانم برآورد

خرد برداشت زنجیرم ز گردن

جنون گِرد بیابانم برآورد

مپرس از ناله‌های بی‌ترنّم

خموشی شور از افغانم برآورد

به مهر خود کنون امّیدوارم

که رنگ کفر از ایمانم برآورد

ببین فیّاض صبر بی‌مروّت

به دشواری چه آسانم برآورد!