گر ز زلف آزاد گشتم دام کاکل در پی است
گر نگه رد شد ز من تیر تغافل در پی است
بهرهای گلچین ازین گلها که چیدی کی بری
هر یکی را صد هزاران چشم بلبل در پی است
یا سر زلف تو، یا بیداد گردون، یا رقیب
هر کجا رفتم مرا دست تطاول در پی است
یار میآید خرامان و رقیبش پیش پیش
جای رنجش نیست یاران خار را گل در پی است
غم مخور فیّاض اگر از بزم او گشتی جدا
سهل باشد هر ترقّی را تنزّل در پی است