از عشق که جان در تن بیمار حزین است
معشوق مزلّف نفس باز پسین است
عمری صفت زلف و خط و خال تو کردیم
یک بار نگفتیم در ابروی تو چین است
میخواست مدام از لب ما شکر زند دم
صد شکر که آیین شکایت نه چنین است