در عهد نگاه تو که صیاد شکیب است
در حلقة زلف تو کمینگاه فریب است
در دیدة عشّاق تو طفلان نگه را
در مشق حیا گوشة چشم تو ادیب است
غم نیست ز بیماری آشفته دماغان
سودای تو در کشور اندیشه طبیب است
در کشور خوبی همه فرمانبر اویند
خط تو که در سلسله حسن نجیب است
وصل تو باندازه تدبیر نباشد
بر فرق که تا سایه کند بخت نصیب است
از دست که نالیم که در میکدة رشک
با مست تماشای تو نظاره رقیب است