سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۵۸ - حنائی شاعر

حنائیا خبه شد خلق شاعریت مگر

که یک قصیده بگفتی و دم فرو خوردی

بهژده نوزده ممدوح بر همان خواندی

خجل خجل بدر بیستم همی گردی

قصیده تو بتو گفت من که مامه شدم

بوی بگوی اگر مردی و جوانمردی

مرا بخدمت ممدوح بیستم یله کن

روان نوزدهم بس که از من آزردی