سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

سوزنیم مرد باندام . . . ر

شاعر پخته سخن خام . . . ر

مرهمه را شاه شش اندام، سر

هست مرا شاه شش اندام . . . ر

روز و شب اندر طلب کاف . . . ن

آخته دارم چو سر لام . . . ر

مردی مصلح بدم و نیکنام

کرد مرا مفسد و بدنام . . . ر

بودم در خورد هزار آفرین

کرد مرا از در دشنام . . . ر

کرد بکابین زن و فرزند و باز

گردن من در گرو وام . . . ر

از همه پیران زمانه منم

خار صفت رومه گلفام . . . ر

با همه بیمایگی، افراختم

چون علم غیبت، بر بام . . . ر

پنجه و شش سال ز شلوار من

برد بهر کوی بپیغام . . . ر

هر که بیاید بر من میهمان

شام خورد . . . ر و پس از شام . . . ر

بزم مرا یابد مهمان من

اول جام می و انجام . . . ر

چون سگ دیوانه، گزیده در آب

صورت سگ بیند در جام . . . ر

خشت بود بالین، بستر، حصیر

خادمک ترک دلارام . . . ر

آئی مهمان که منم میزبان

دیو می آشام گه آشام . . . ر

خانه بابرام برم تاز را

تا بخورانمش بابرام . . . ر