سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » غزلیات » شمارهٔ ۳ - نور رخ تو قمر ندارد

. . . ری دارم که خر ندارد

خر تا بکلاه بر ندارد

مانند یکی درخت جیلان

سرکنده که برگ و بر ندارد

. . . نی داری که صد چنین . . . ر

تا . . . یه خورد، خبر ندارد

دارد کلهی ز اطلس سرخ

لیکن کمر بزر ندارد

آنکس نکند بدو دلیری

که قوت شیر نر ندارد

اینست جواب آنکه گوید

نور رخ تو قمر ندارد