سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵ - ای پسر

ای پسری کان دو زلف بر زده داری

وآتش رویت به زلف در زده داری

سرزده زلف تا بعشق رخ خویش

سرزده ما را بزلف سرزده داری

۳

سرزده عشق من از نسیم دو زلفت

تا که سر زلف ای پسر زده داری

تیرگی از زلف و روشنائی از روی

بر زبر صبح شام برزده داری

رایت خوبی چو برفرازی و رخسار

از بر خورشید زده داری

۶

بارگه عسکریست دولت شیرینت

بر صدف درو بر شکر زده داری

تیر مژه ات را چنانکه بر دل تنها

بر تن و بر جان و بر جگر زده داری

از دو لب ارغوان و لاله ز عشقت

بر دو رخ من سرای سرزده داری

۹

دو رخ چون آذر تو یکنظرم برد

سر ز گریبان ناز بر زده داری

من در خدمت ز دستم و نتوان گفت

جز در خدمت کدام در زده داری

بنده پذیری کن و مگوی بجانت

رو که جز این در دگر زده داری