سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲ - با تو روی آشتی ندارم

ندارم با تو روی آشتی رو

طریق آشتی نگذاشتی رو

ره ناداشتی را پیشه کردی

گرت نیک آید از ناداشتی رو

۳

بنزد آنکه دارد در دلت جای

چو ما را سرسری انگاشتی رو

چو جوی مردمی و مهر ما را

نراندی و بخاک انباشتی رو

بتو گفتم آتش اندر فعل بدزن

حدیث من بباد انگاشتی رو

۶

ز تو شام و سحر خوردیم در دشت

به نزد آنکه او را چاشتی رو

ببازی خطبه گردانیدی از ما

برو هان ای خطیب داشتی رو