تیر از کمان گذشت و شه دین ز اصغرش
اصغر ز آب از آنکه گذشت آب از سرش
تیر از گلوی اصغر و بازوی شاه دین
بگذشت و جا نبود، به جز جان حیدرش
زآن هم گذشت و بر جگر مصطفی رسید
تا خود، دگر کجا بود آن جای دیگرش