وفایی مهابادی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲

ای روی تو ابروی تو وان دو لب شیرین

هم قبله و هم کعبه و هم جان وفایی

گر سرو نه ای جلوه ی جان بخش چه داری؟

گر ماه نه ای بر سر این چرخ چرایی؟

گفتند که بر چشمه کند سرو سهی جای

باور نکنم تا به سر چشم نیایی

چون روی بگردانم از ابروی تو جانا!

کارباب وفارا به خدا قبله نمایی

بی نام تو هر چند بود فتح جهان خام

بی خامه ی من هم نبود نامه گشایی

گفتم که بگیرد نمک ساعد شاهم

نامردم اگر باز نگردم چو «وفایی»