صابر همدانی » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲

گفت همسایه‌ای مرا دیشب

کز تو خواهم نمود صرف نظر

سببش بهر چاره پرسیدم

گفت چون کیسه‌ات تهی‌ست ز زر

گفتمش: ای ز مردمی به کنار

وی به گیتی زنِ تو بی‌شوهر

تو که هستی ز روی من بیزار

کور شو تا نبینی‌ام دیگر