بلند اقبال » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰ - قطعه

تا به دست دوست دادم اختیار خویش ار

دل مرا غمگین نه از هجر است و نه از وصل شاد

او مگر دور است از من تا شوم غمگین ز هجر

من مگر هستم جدا زو تا کنم از وصل یاد

هر چه بینم نقش روی دوست می بینم در اوست

وه چه نور است این که حق در چشم حق بینم نهاد