نه همی دین و دل از ما برده ای
دین ودل از پیر وبرنا برده ای
نه همی دل برده ای از بت پرست
دل ز بت های کلیسا برده ای
نه همی دل برده ای از دست من
کز دلم جان و تمنا برده ای
من زچشمان تو مستم نه ز می
نشئه از چشمان صهبا برده ای
هم زعنبر نرخ وهم قیمت ز مشک
با دوزلف عنبرآسا برده ای
نه همی تاب وتوان از جان من
در فراق خود به یغما برده ای
از بلند اقبال بی دل هم ز عشق
طاقت وصبر و شکیبا برده ای