مدار باک ز تکفیر و بیم از توبیخ
بکن به شیشه می ریشه غم از بن و بیخ
مگر نه چشم تومست است و کرده میل کباب
دل مرا به کف آور بگیر از مژه سیخ
منجم ابرو وچشم تو را بدیدوبداد
خبر ز فتنه که درقوس کرده جا مریخ
چو حلقه باز به روی تو دیده دارم باز
به جای مژه بکوبند گر به چشمم میخ
شراب و شهد خورد بی تو گر بلنداقبال
شود به خاصیت این همچو آهک آن زرنیخ