توچه خوردی که لبت این همه شیرین شده است
گوئی اشعار مرا خوانده ای از این شده است
همسری کرده مگر با لب تو چشم خروس
کز گنه تاج به فرقش چوتبرزین شده است
از برمندل من پیش رخ وزلف وبرت
بی نیاز از گل واز سنبل ونسرین شده است
از حنا کرده ای امروز سر انگشت خضاب
یا به خون دل ما دست تورنگین شده است
زیر هر پیچ و خم زلف توچینی است ز مشک
به دو معنی شکن زلف تو پرچین شده است
چوکبوتر دلم ار صید توگردد نه عجب
زآنکه مژگان تو چون چنگل شاهین شده است
همه وصف تو دراشعار بلنداقبال است
که چنین گفته اوقابل تحسین شده است