زلف تو شب بدیده دیدار در رود
عشقت بجان مردم هشیار در رود
چشمت به تیغ غمزه چو عشاق را بکشت
در خون کشته آن لب خونخوار در رود
در پیش ماه روی تو مانند ذره ها
بر گردد آفتاب بر انوار در رود
عکس سواد خال تو ایماه گلعذار
در جان پاک لاله کهسار در رود
تا پیش پای یار بیفتد بخاک راه
در چشم من به اشک چو گلنار در رود
همچون نسیم کوهی سرگشته نیم شب
در چین زلف آن بت عیار در رود