کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶

ذات حق روشن است در آیات

دار زایات روشنی از ذات

هست در جان جمله موجودات

حق به افعال اسم ذات و صفات

یخرج المیت من الحی گفت

درد و لب دارد او حیات و ممات

لب سلطان حسن را آدم

بوسه داد و گفت آب حیات

کوهیا زلف یار بگذار

تا بیا بی ز عمر خود برکات