رفتم بدر پیر خرابات تو بودی
رفتم بدر شیخ مناجات تو بودی
در کعبه و در دیر بهر مامن و مسکن
چون حلقه زدم، قبله حاجات تو بودی
عالم همه دیدم که بجز اسم و صفت نیست
نیکو نگرستم همه را ذات تو بودی
گیتی همه را در عدم صرف بدیدم
نفی همه را صورت اثبات تو بودی
ذرات جهان راز عدمها بسوی خویش
آوردی و اندر همه ذرات تو بودی
مافات مضی عمر من از دست بدر رفت
حمدالک چون حاصل مافات تو بودی