روز و شب بیهده با اختر خود جنگ مکن
بر دل خویش فراخای جهان تنگ مکن
هر چه دانی که بانجام نیاری بردن
هم ز آغاز بر او بنگر و آهنگ مکن
دل داننده بود آئینه صورت غیب
بعبث آینه را دستخوش زنگ مکن
پیش فرزانه دانا ره استیزه مپوی
مستی و عربده بر دانش و فرهنگ مکن
ننگ نادانی از ننگ تعلم بیش است
ای فرومایه ز آموزش کس ننگ مکن
پیشرفت همه کارت بجهان راستی است
قوت کار خود از حیله و نیرنگ مکن
چاره از صبر بجو حادثه را، نی زجزع
دل اگر تنگ شود حوصله را تنگ مکن