میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۱

ما فرو مانده در این ره به نخستین قدمیم

بحقیقت نه وجودیم که عین عدمیم

تو چه حداد در این کوره و ما همچو دمیم

هر چه خواهی بدم اندر دل ما، تا بدمیم

پدر ما عرب و مادر ما از عجم است

ما ندانیم خدایا که عرب یا عجمیم

چه طلسمات عجائب که در این هیکل ماست

هم ز افلاک فزونیم و هم از خاک کمیم

بنده حضرت عشقیم که با دولت پیر

از ازل تا بابد زنده دل و تازه دمیم

خون ما را دیت از خاک ستانند چرا

طعنه بر ما زنی ایشیخ که صید حرمیم