نوبتی صبح فرو کوفت کوس
رفت شب تیره بچهر عبوس
باده کشان را رسد از عرش دل
نغمه سبوح ز بانگ خروس
بر در میخانه دل حلقه زد
مهر درخشنده پی خاکبوس
ساقی مستان ز طرب پا نهاد
بر سر خورشید بر غم مجوس
دختر رز با دو صد آئین و ناز
جلوه گر آمد ز طرب چون عروس