دوش ترک مست ما با طره آشفته بود
چهر گلگونش بسان سرخ گل، بشکفته بود
نرگس مستانه اش از بیخودی تا نیمه شب
نیمه ای بیدار بود و نیم دیگر خفته بود
پسته خاموش او با باده نوشان خراب
در مقام بیخودی ناگفتنی ها گفته بود
می کشید و رام شد از سرکشی آرام شد
نیمه شب آشفته و وقت سحر آلفته بود
وقت آن عاشق خوش و فرخنده کش تا نیمه شب
حقه یاقوت با الماس مژگان سفته بود