تا چند از این خاک بمیرید و بزائید
گامی بگذارید و بر افلاک بر آئید
بکبار بمیرید و دوم بار نمیرید
یکبار بزائید و دوم بار مزائید
یکروز مباشید و همه روز بباشید
یکدم بمپائید و همه سال بپائید
از لب بسوی کوه وز که باز سوی لب
خواهید روان شد که همه رجع صدائید
باز آمدن و رفتن از این خانه شما را
از چیست بپرسید که چونید و چرائید
بر دولت و بر مال فزایش نکند سود
آن سود بود سود که بر خود بفزائید
خود منبع شهد و شکر و کان نباتید
تا چند بطمع شکر انگشت بخائید
ای پاک نژادان فلک قدر ملک صدر
تا کی بدر مفلسکان چهره بسائید
زین سوی بدان سوی و زین کوی بدان کوی
چون یوسف مصرید که در بیع و شرائید