موج زد اشکی و ما را آب برد
نرگس مست شما را خواب برد
چشم پر خوابت مرا بیخواب کرد
زلف پر تابت مرا از تاب برد
تارخ خوبت بگلشن جلوه کرد
از رخ گل رنگ و تاب و آب برد
چشم جادویت چه فتنه ساز کرد
که قرار از خاطر احباب برد
طاق ابروی تو در وقت نماز
شیخ را از مسجد و محراب برد
مطرب امشب تا چه برزه ساز کرد
که دل و جان از همه اصحاب برد