شیخ و سالوسم ولی ساغر کشی کار من است
صد هزاران فتنه در هر پیچ دستار من است
هر کجا ترکی قدح کش هر کجا شوخی ظریف
در همه شهر از بتان از جان و دل یار من است
من سخندانم نه شعر و شاعری کار من است
موسی جانم که سحر و ساحری عار من است
من درخت حکمتم رسته ز خاک جنتم
غرس دست وحدتم عالم برو بار من است
بوحنیفه در اصول و شافعی اندر فروع
بوعلی در فسلفه شاگرد تکرار من است
هم فلاطون هم ارسطو هم ابقراط حکیم
وقت تدقیق و تامل نقش دیوار من است
ثقب لؤلؤ میکنم هر شب بالماس نظر
شب چه گردد تیره وقت روز و بازار من است
آنکه ننموده است دست انس و جانش طمث و لمس
در حقیقت حاصل افکار ابکار من است
گر بمیرم جان من باقیست در جسم سخن
کانتشار روح در آیات و آثار من است
آب حیوانست جاری از ینابیع قلم
یا مضامین حکم در طی اشعار من است
غصن نطق است و بدیهه خاطر و رشح قلم
آنکه چون آب روان جاری زانهار من است
نقض و ابرام مسائل حل اشکال علوم
سر بسر مستدرک از اقرار و انکار من است
رند و زاهد شیخ و صوفی مسلم و ترسا و گبر
هر که بینی عاشق گفتار و کردار من است
نی بتقلیدات عادی بل بتحقیق نظر
دین پاک احمد مختار مختار من است
دارم از هر مذهبی بالجمله نیکو اطلاع
لیکم آئین مذهب اسلاف احرار من است