وعدهٔ لطف و کرمها کردی
بیشها گفتی و کمها کردی
سستتر از همه آن عهدی بود
که مؤکد به قسمها کردی
رفتی افزودی الم بر المم
آمدی رفع المها کردی
ای غم عشق که چشمت مرساد
فارغم از همه غمها کردی
بخت و طالع به منت کرد بخیل
ورنه با غیر کرمها کردی
بر صنمخانه گذر کردی چون
به دل سنگ صنمها کردی (؟)
بعد کشتن چه بود سود رفیق
گیرم اظهار ندمها کردی