چه خوشست از دو چشمت نظری بناز کردن
مژه را گشاد دادن در فتنه باز کردن
در جواب آن
چه خوشست بهر پوشش سر بقچه باز کردن
بقبا چو آستین دست هوس دراز کردن
توکه برک که داری علم طلا تمنا
بحد گلیم باید سرپا دراز کردن
کله دو گوشی آور بر بحر حبر مواج
که باین سفینه شاید طلب جهاز کردن
بنه ارروی بمسجد ببر سجاده کیوه
که حضور باید اول پس از ان نماز کردن
چه کشی زلای دامن بلباس در زمستان
نتوان بروز باران زنم احتراز کردن
گله از گزی بوالا مکن ای گلی که عیبست
بحضور نازنینان غم دل دراز کردن
چو خراب کفش دستار شده واجبست قاری
خطر نشیب دیدن حذر از فراز کردن