نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸ - سید نعمت الله فرماید

مائیم کز جهان غم دلبر گرفته ایم

دل داده ایم و دامن دلبر گرفته ایم

در جواب آن

ارمک عزیز ماست که در بر گرفته ایم

سر تا بپای او همه در زر گرفته ایم

از پیشک طلا و در دگمهای جیب

محبوب صوف در زر و زیور گرفته ایم

خشبوی جیب اطلس چرخ از بخور ماست

در زیر ذیل خویش چو مجمر گرفته ایم

بگشاده ایم بسته دو صدره عمامه را

عقده نگو نیامده از سر گرفته ایم

صمد بار پیش قحبه والا بشاهدی

در شامگاه شده بچادر گرفته ایم

در جامه خانه دلبر ماهست نرمدست

دل داده ایم و دامن دلبر گرفته ایم

قاری شدند سیر خلایق زاطعمه

روی زمین بالبسه یکسر گرفته ایم