تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
در جواب او
تا ز قطنی و قدک نام و نشان خواهد بود
تنم از شوق شمط جامه دران خواهد بود
۳
بر زمینی که درو صندلی رخت نهند
سالها سجدهگه بقچه کشان خواهد بود
حلقه انکلهٔ جیب به گوش از ازلست
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
چشم مدفون چو نهد سر به کنار جامه
به رخ شاهد کمخا نگران خواهد بود
۶
بعد ما و تو بسی صوف سفید و سبزی
که لباس تن هر پیر و جوان خواهد بود
برو ای دامک شلوار که بر دیدهٔ تو
راز لنگوته نهانست و نهان خواهد بود
رخت قاری اگر از بقچهٔ یاران باشد
خلعت صوف به دوش دگران خواهد بود