کاش چون مینا به دستت بودمی
پیش روی چشم مستت بودمی
همچو خال ایمن ز آفات دوکون
با دو لعل می پرستت بودمی
فارغ از فکر دو گیتی تا ابد
سرخوش از جام الستت بودمی
گه به طرف چهر و گه اطراف دوش
چون دو زلف پرشکستت بودمی
قایم و ساجد به خدمت بنده وار
گه بلند وگاه پستت بودمی
شهد و زهر و لطف و قهر و صلح و جنگ
قرن ها با هر چه هستت بودمی
جان به مهرت می نبستم گر ز کین
چون دل پیمان گستت بودمی
کردمی از دست غم ز اینجا سفر
گرنه زینسان پای بستت بودمی
پر گشودی مرغ اقبالم اگر
چون صفایی صید شستت بودمی