به کار عشق خوشم خود چه کار بهتر ازین
دگر چه کار کنم اختیار بهتر ازین
تا توانی در توانایی مکن جور و ستم
ای شهنشاه توانا بر گدای ناتوان
عدل و جود آموز کز جود و عدالت مانده است
در جهان نام و نشان حاتم و نوشیروان
گر دهند از مرحمت پندی بزرگانت رفیق
از بزرگان بشنو آن را به خردان بشنوان