رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹

خوشا کسی که کباب و شراب با تو خورد

شراب با تو بنوشد کباب با تو خورد

شود به ذائقه چون شهد ناب شیرینش

اگر کسی به مثل زهر ناب با تو خورد

به روز محشر ز مستی مگر شود بیدار

شبی شراب کسی گر بخواب با تو خورد

تمام عمر خورد بی تو خون دل روزی

به عمر خویش هر آنکو شراب با تو خورد

شراب با تو خورد چند مدعی یارب

دگر محال نیابد که آب با تو خورد

تو آن نگار مسیحا دمی که می خواهد

مسیح از قدح آفتاب با تو خورد

ز هول روز حسابش بود رفیق چه باک

اگر شبی قدح بی حساب با تو خورد