رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳

از برم ای نگار حور نژاد

می روی و نمی روی از یاد

بی تو ای سرو گلشن ایجاد

بی تو ای سرو بوستان مراد

شغل من نیست جز به شب ناله

کار من نیست روز جز فریاد

ای ز تو خطه ی وفا ویران

ای ز تو کشور جفا آباد

از وفا چند، از جفا تا کی

مدعی از تو شاد و من ناشاد

هست تا هست هستی من و تو

کار من عجز و کار تو بیداد

که تویی لیلی و منم مجنون

که تو شیرینی و منم فرهاد

گر بود لایق تو جان رفیق

جان من، عمر من فدای تو باد