مرا دیوانه آن جانانه دارد
که خلقی را چون من دیوانه دارد
غم او در دل ویران من جای
بسان گنج در ویرانه دارد
۳
بتی در خانه دارد هر که چون او
فراغت از بت و بتخانه دارد
ندارد در دل من خانه جانان
که در هر جان و هر دل خانه دارد
مده ساقی میم چون مست بی می
مرا آن نرگس مستانه دارد
رفیق از بهر صید مرغ دل، یار
ز خط و خال دام و دانه دارد