رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

این چین فکنده در جبین کیست

این غیرت لعبتان چین کیست

این کیست به دست تیغ بیداد

این توسن کین بزیر زین کیست

این گشته به قصد جان کمان کش

این کرده به صید دل کمین کیست

این رشک سهی قدان کدامست

این غیرت سرو راستین کیست

نه دل بکسی گذاشت نه دین

این آفت دل بلای دین کیست

آهم ز غمش به چرخ شد، آه

این کیست ندانم آه، این کیست

تنها نه منم از او چنین زار

آن کس که از او نه این چنین، کیست

هر جا که رفیق وصف او گفت

آنکس که نگفت آفرین کیست