سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸

که رنگم و، باده، لعل چون بیجاده

میلم همه زان بود به سوی باده

خواهم که بود قدح چو جانش زمی است

لب بر لب من نهاده و جان داده