خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » رباعیات » شمارهٔ ۴۲

هر دم زدلم آتش عشق افروزد

واتش زمن سوخته سوز آموزد

می سوزم از آنک در وجودم نم نیست

شک نیست که خون خشک بهتر سوزد