ساقیان آبم بجام لعل شکر خا برند
شاهدان خوابم بچشم جادوی شهلا برند
گه بسوی دیرم از مقصوره ی جامع کشند
گه بمعراجم زبام مسجد اقصی برند
ساکنان کعبه هر ساعت بجست و جوی من
از صوامع ره بخلوتخانه ی ترسا برند
روز و شب خاشاک روبان در دیر مغان
مست و بیخود دوش بر دوش آورندم یا برند
گر کنی زنجیرم از زلف مسلسل عاقلان
رشک بر دیوانگان بی سر و بی پا برند
مشک غمازست ورنی کی بشب شوریدگان
از پی دل ره بدان گیسوی مشک آسا برند
گر بجنت یا سقر سرگشتگان عشق را
روز محشر از لحد آشفته و شیدا برند
باد پیمایان که بر آتش زنند از باده آب
پیش یاقوت تو آب ساغر صهبا برند
هر شبی دفتر نویسان ورق پرداز شام
از سواد خط سبزت نسخه ی سودا برند
در هوای لعل دُر پاشت بدامن سائلان
هر دم از بحرین چشمم لؤلؤ لالا برند
خاکیان با گریه ی ما خنده بر دریا زنند
و آب روشن دمبدم از چشمهای ما برند
چون کند خواجو حدیث منظرت فردوسیان
گوهر نظمش ز بهر زیور حورا برند