خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۸

شرطست دلا کز سر جان برخیزی

وز بند غم عشق بنان نگریزی

چون آب تو می رود ز نادیدن دوست

ای دیده بهر زه آب خود می ریزی