سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵

تا در چشمم نشسته بودی در تاب

پیوسته همی بریختی در خوشاب

و اکنون که برون شدی برستم ز عذاب

چون دیده ز خس برست کم ریزد آب