شاها سزد که در شکرستان مدح تو
طوطی طبع من شکند هر زمان شکر
از خوان بخشش تو گرم بهره نیست هست
دایم ز شکر عاطفتم در دهان شکر
ز انعام شه که در حق این بنده کرده بود
گفتند هست در بنه ی کاروان شکر
صد کاروان فزون شکر آورد و بنده را
هرگز خبر نشد که چه شد حال آن شکر