ای نغمه ی خوشت دم داود را شعار
وی عندلیب را نفست کرده شرمسار
انفاس روح بخش تو جانرا حیات بخش
و اعجاز عیسوی زدمت گشته آشکار
دستانسرای گلشن روحانیون ز شوق
بردارد از نوای خوشت نغمه ی هزار
وین چرخ چرخ زن ز سماع تو هر زمان
چون صوفیان بچرخ درآید هزار بار
ای بس که بلبل سحر از شوق نغمه ات
بر سر زند بسان مگس دست اضطرار
مرغ چمن که رودزن بزم گلشنست
پر می زند ز شوق تو بر طرف جویبار
با لحن دلفریب تو هنگام صبحدم
بر عندلیب قهقهه زد کبک کوهسار
قولت چو با عمل بفرو داشت می رسد
برگو غزل ترانه ازین بیشتر میار
بلبل ز بام و زیر تو با نغمه های زیر
خواجو بزیر بام تو با نالهای زار