حلّاجانند چشم بد دُور
هر یک شاهی ولیک منصور
هستند ز خط، تذرو خوش فال
وز خال سیه، غزال خوش حال
چک در کف شان کسی که دیده
خون آب ز دیده اش چکیده
عشّاق ازین بتان که نغزند
چون جَوزَقَه جمله خشک مغزند
دارند ز مغز خشک بنیاد
مانند کمان ز پنبه فریاد