از شانه تراش بیقرارم
وز چاره گذشته کار و بارم
در شاخ ز شوق شانه گشتن
دانه ی شانه بود سوزن
این بود شبیه اینکه طفلان
نازاده بر آورند دندان
عکس مژه اش ز روی بازی
از تخته نموده شانه سازی
تا سایه فکنده بی بهانه
انگار شانه گشته شانه