رزّازانش ز عیب پاکند
افروخته حُسن و تابناکند
از شیرینی به دست اطفال
چون شان عسل نموده غربال
در دست پری رخان ترازو
دلکش، ماننده ی چشم و ابرو
از قتل اسیر، غم ندارند
اینست که سنگ، کم ندارند
عشّاق به زیر پای خوارند
باشد که چو دنگ سر بر آرند