چشمه حیوان بر ارباب هوش
چیست لب مغ بچه باده نوش
افسر و دیهیم فریدون و جم
نیست مگر خم می، می فروش
می نچشی نشئه صهبای عشق
همچو سبو گر نکشندت به دوش
دل شده چون شمع به سوز و گداز
امشبم از عشق تو مانند دوش
گوش فلک را نشوم گوش وار،
تا نکشم حلقه عشقت به گوش
افسر، اگر پخته عشقش نه ای،
چون خم می ز آتش غیرت بجوش