مهر چهری که منور بصر کوکب از اوست
جلوه طرّه طلعت نه، که روز و شب از اوست
مطرب و ساقی از آن بی خود و مستند مدام،
که دف و بربط و نی، جام و می و مشرب از اوست
عضو، عضو وی اگر دل برباید چه عجب،
که کف و ساعد و ساق و زنخ و غبغب از اوست
جانم ار آتش و دل مجمر و تن عود چه باک،
که دل و جان و تن و سوزش و تاب و تب از اوست
گوش کن یک سبق از درس محبت، گرچه،
دفتر و درس و ادیب و کتب و مکتب از اوست
رخ و ابروی و خم و طرّه و خالش بنگر،
کافتاب و مه و نو سنبله و عقرب از اوست
خوش بود تاخت اگر اسب ستم بر افسر
که شهید ستم نعل سم مرکب از اوست