افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸

در بزم چمان آمده سرو چمن ما

امشب همه رشک چمن است انجمن ما

ماه است که در بزم برافروخته طلعت،

یا شمع رخ مهوش سیمین بدن ما؟

خوب است که در بزم من آید به تماشا،

دهقان، که نپرورده چو سرو چمن ما

در باغ ز حسرت همه چشم آمده نرگس

از بهر تماشای گل انجمن ما

یار است گل انجمن و ما همه بلبل

مرغ قفس گلشن او، جان و تن ما

تا غیرت گلشن شود این انجمن امشب،

پیداست گل ناربن از نارون ما

مانند گلستان شده، افسر، مگر امشب،

آن شوخ گذر کرده به بیت الحزن ما؟