خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۸

نتوان دل شاد را به غم فرسودن

وقت خوش خود به سنگ محنت سودن

کس غیب چه داند که چه خواهد بودن

مِیْ باید و معشوق و به کام آسودن